آه چه روزگارانی بود

Mary Hopkin "Those Were The Days"

«آه چه روزگارانی» ماری هاپکین


روزی روزگاری میخانه‌ای بود

کآنجا جام‌هایمان را به سلامتی هم بالا می‌بردیم

خاطرت هست چطور ساعت‌ها به خنده و خوشی می‌گذراندیم

به انجام کارهای بزرگی در آینده فکر می‌کردیم

***

آه چه روزهایی رفیق

گمان می‌کردیم هیچ وقت به پایان نخواهند رسید

که همیشه آواز می‌خوانیم و می‌رقصیم و روزی

زندگی‌ای را که خود برگزیده‌ایم زندگی می‌کنیم

می‌جنگیم و هیچ‌گاه شکست نمی‌خوریم

***

همیشه جوان می‌مانیم و خیالمان تخت که راه خودمان را می‌رویم

امشب از بر آن میخانه گذشتم

هیچ چیز به آن زمان‌ها نمی‌مانست

در شیشۀ پنجره انعکاس‌های غریبی دیدم

آن زنِ تنها خود من بود؟

***

آه چه روزگارانی بود رفیق

گمان می‌کردیم هیچ وقت به پایان نخواهند رسید

که همیشه آواز می‌خوانیم و می‌رقصیم و روزی

زندگی‌ای را که خود برگزیده‌ایم زندگی می‌کنیم

می‌جنگیم و هیچ‌گاه شکست نمی‌خوریم

آه چه روزگارانی رفیق، چه روزهایی

***

صدای خندۀ آشنایی شنیدم

چهره‌ات را دیدم و شنیدم که نامم را صدا زدی

آه عزیز من، ما پیرتر شده‌ایم اما عاقل‌تر نه

چرا که در قلب‌هایمان همچنان همان رویاها را داریم

آه چه روزگارانی بود رفیق

گمان می‌کردیم هیچ وقت به پایان نخواهند رسید

که همیشه آواز می‌خوانیم و می‌رقصیم و روزی

زندگی‌ای را که خود برگزیده‌ایم زندگی می‌کنیم

می‌جنگیم و هیچ‌گاه شکست نمی‌خوریم

آه چه روزهایی رفیق، چه روزهایی





نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

یادداشت روزانه، 7 آبان 1401

همان دوست‌دار گربه‌ها

دیدار دوم با آقای عکاس