آزمایش عدم بارداری
نیم ساعت بعد از اینکه دخترخالهام بچۀ پنج سالهاش را گذاشت پیش ما زدم بیرون. بدون عکس پرسنلی رفتم جواب آزمایش را تحویل بگیرم که نشد. همان نزدیکی عکاسی بود، نیم ساعت زمانی را که باید منتظر آماده شدن عکس میماندم به قدم زدن بیهوده در شهر گذراندم و از در و دیوار و حلزون روی دیوار عکس گرفتم. جواب آزمایش را بردم به دفتر ازدواج و طلاق که درست نبود باید دوباره برمیگشتم به پزشکی قانونی. رفتم و منتظر تنظیم نامهام نشستم. خانم چادریای در سالن انتظار نشسته بود که ماسک نداشت و مدام با مرد سن و سال دار فربه کتوشلوارپوشی حرف میزد. از کسی شاکی بود که بیعقلی کرده و ضامن وام بانکی چندین نفر شده بود، که زندگی زن را زهرش کرده بود و سبب بدبختیاش شده بود. زن مانتوی کهنۀ تیرهرنگی تنش بود، روسری دو رنگ و چادرش انگار ژرژت نازکی بود با طرحهای برجسته. چهرهاش آفتابسوخته بود و سبیل داشت. من آرام تمام چهار پنجرۀ کوچک کشویی سالن را باز کردم و چون بادی جریان نداشت بیرون رفتم و پشت در شیشهای ورودی منتظر ماندم. مردم و ماشینهایی را که تک و توک از آنجا میگذشتند نگاه میکردم. دیدم بچۀ موهویجی موفرفری قشنگی د...