تعطیلات آخر هفته با مانوئل
قسمت قبل دیشب، چهارم ژوئیه، طبق روال چند هفتۀ گذشته از غروب شنبه تا عصر یکشنبه را با مانوئل در خانهاش گذراندم. تاپ نخی خاکستری پوشیده بودم، دامن قرمز پلیسۀ بلند زیر زانو و کفش ورزشی پارچهای سیاه. مانوئل از لباسم تعریف کرد: «یو آر گُرجس». بوسیدیم همدیگر را. چه لذتی میبرم از بوسیدنش. بو و طعم لب و پوست تنش را دوست دارم. استعارهای در کار نیست، به واقع آن چیزی که حواس بویایی و چشاییام از بوسیدنش درمییابند با آنچه که لامسه درک میکند برابر است یا حتی لذتبخشتر. پوست تنش خوشبوست، بوی ملایم شیرین مثل نسیمی که از گل و گیاهان بهاری گذشته و به مشام رسیده باشد، بوی یاس که کمی رقیق و خنک شده باشد. طعم بیسکوییت کرهای یا پودینگ شیر و وانیل. نشستیم روی کاناپه و بوسیدن را ادامه دادیم آنقدر که دیگر نمیشد روی مبل ماند. رفتیم به اتاق خواب و روی تخت دراز کشیدیم. من پریود بودم و تامپون داشتم و اینترکورس دردسر داشت. مانوئل نوک پستانم را در دهانش بُرد، صورتش را به آن فشار میداد، دماغش در پستانم فرو رفته بود. مدتی طولانی مک زد، زبان زد و بوسیدش. همزمان با دستش، با انگشتهای قوی دستش کلیتوریس و لب...