یوهانِس
برنامۀ تیندر تا حالا به درد بخور بوده. روز دوازده اوت با یوهانِس جور ( match ) شدم و طبق معمول، پیغامها از سلام و علیک و اهل کجایی و در اروپا چه میکنی شروع شد و به آنجا رسید که من پرسیدم دوست داری چَت را ادامه دهیم یا همدیگر را ببینیم؟ گرفتار دوگانهای که من تعریف کرده بودم نشد؛ گفت دوست دارم قبل از دیدنِ همدیگر، تلفنی صحبت کنیم و دربارۀ انتظاراتمان بگوییم. تلفن زد؛ وه که چه صدای قشنگی داشت، چقدر، به قول فرنگیها، سکسی، چه انگلیسی سطح بالا و شستهرُفتهای داشت. میخواست از همان اول انذارم بدهد که انتظار رابطهای اساسی و عمیق نداشته باشم، که دوستدخترهایی دارد و نیمی از هفته مراقب پسرش است و ... . گفتم اتفاقاً من هم ازدواج کردهام و اخیراً توافق کردهایم که رابطۀ باز داشته باشیم. کمی دربارۀ برنارد هم حرف زدم. گفت خیلی عالی است، اما باید بگویم این آدمها (افرادی در رابطۀ باز) کمیاب هستند، حتی در کشوری مثل اتریش. گفت خودش را پُلیاَموروس ( polyamorous ) تعریف میکند. با ایدا، دوستدختر نروژیاش، از دو سال و نیم پیش دوست است و بئا که همینجا زندگی میکند از چند ماه پیش دوستش شده. گفت ...